پنجاه و دومین پست

آخرخط زندگی برای من...

آخرخط دنیایی که دارم...خدایا چرا نگه نمیداری؟؟؟من خسته شدم...میخام پیاده شوم....

پنجاه و دومین پست

   به آخر خط رسیده بودم… 

 باید بهش ثابت میکردم دوستش دارم…

 خیلی عصبانی بودم.

    گفت:اگه دوستم داری رگتو بزن.....

 

   گفتم مرگ و زندگی دست خداست… 

   گفت:دیدی دوستم نداری؟

   خیلی بهم بر خورد تیغو برداشتم رگمو زدم…

   وقتی تو آغوش گرمش جون میدادم 

   آروم زیر لب گفت:اگه دوستم داشتی چرا تنهام  گذاشتی...

ارزوی همچین لحظه ای داره دیوونم میکنه.....هی............

راسی دیروز کلاس زبان رفتم معلمم آقای پشندی شد خیلی باحاله.....فک کنم این ترم خیلی زبانم پیشرفت کنه.....



نظرات شما عزیزان:

palang sooraty
ساعت13:51---11 تير 1392
خوووووووش به حالتون....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, ساعت 10:8 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |